مرحوم حسین پناهی هنرپیشه فقید می گفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت!!
شاید بعضی از اشخاص فکر میکردند وی عقل درستی ندارد!!!
اینک به بعضی از حرفهای او نگاهی بیندازیم
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده انها که لب گشودند ؛ خورده شدند!!!...
آنها که لال مانده اند ؛ می شکنند!!!...
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
***************************
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب از آب تکان نمی خورد!!!...
**************************
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدماما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام!!!...
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!!!...
***************************
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل میکاریم
ماهیها به جهنم!
کندوها پر از قیر شدهاند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفتهاند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس مینازید
ما به پارس جنوبی!!!...
***************************
رخش ، گاری کشی می کند
رستم ، کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ، ته جوب به خود پیچید
گردآفرید ، از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ، سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!!...
***************************
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!!!...
***************************
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بودمن به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم
***************************
روحش شاد و یادش گرامی...